گفتی که به احترام دل باران باش
باران شدم و به روی گل باریدم
گفتی که ببوس روی نیلوفر را
از عشق تو گونه های او بوسیدم
سلام عزیز مهربونم...
چقدر روزها داره تند و تند می گذره...چه روزایی رو پشت سر گذاشتیم مگه نه؟اگه تو نبودی من با کی حرف دلمو می گفتم؟من با کی مشورت می کردم؟کی تو سختیها آرومم می کرد؟کی واسه اشکام اشک می ریخت؟کی با خوشحالیم خوشحال می شد؟کی از ذوق من ذوق می کرد؟کی با همون هیجان من حرفامو گوش می کرد؟کی وقتی حتی جوابشو نمی دادم بازم جوابمو می داد؟
آره نازنینم اینا همه خصوصیتای یه فرشته هست...همه مال توئه...تو مهربون من.خدا فقط می دونه چه حس پاکی نسبت بهت دارم.یعنی تو دنیا کسی عشق مثل ما داره؟
آره مهربونم فصل تو داره میاد.فصلی که حالا به خاطر دوست داشتنمون فصل منم هست..منم دوستش دارم منم واسه اومدنش ثانیه شماری می کنم.ماه خدا هم داره میاد.وای که امسال چه پاییزی داریم. من و تو و اون و خدا.این یعنی خود زندگی.
به خاطر همه چی ممنونم گلم ممنونم.
دوستت دارم فرشتهء رویاییم...
چشم تو از کهکشان راه شیری هم سرست
پیش چشمان تو یاس و ناز و مریم پرپر است
من نمی دانم چه رازی بین عشق و اسم توست
اسم تو از هرچه زیبا دیده ام زیباتر است
سلام عزیزترینم...
مهربون من خیلی دوست دارم.هیچ جمله ای نتونستم پیدا کنم که تکراری نباشه.منو ببخش که با حرفها یا شوخیهای گاه و بیگاهم می رنجونمت و باعث میشم که توام فکر کنی مقصر تویی.
نتونستم امروز که خوشحالم برات ننویسم.هیچ می دونی سهم تو تو این خوشحالی چقدره؟!بیشتر از اونی که فکرشو بکنی.تو برام حکم یه تکیه گاه محکمو داری.کسی که وقتی از ناراحتی دارم به جنون می رسم یا وقتی از خوشحالی می خوام پرواز کنم به تو پناه میارم.وقتی می گم تو نیمه امی باور کن...انگار هر چی واسم اتفاق میفته تو هم باید با جزئیاتش در جریان باشی.می دونی چرا؟چون تو صادقانه خوشحال می شی یا از ته دل غمگین و نگران.حتی از لابه لای حرفای محکمت(!)(آخه دعوا که نمی کنی)این نگرانی رو حس می کنم.
حتی نوشتن برای تو هم آرومم می کنه.
تو فرشته ای از جنس اون بالایی...پرستیدنت افتخاره...
دوستت دارم آیینه زیباییها
چشم تو از کهکشان راه شیری هم سرست
پیش چشمان تو یاس و ناز و مریم پرپر است
من نمی دانم چه رازی بین عشق و اسم توست
اسم تو از هر چه زیبا دیده ام زیباتر است
سلام پاکترینم...
دلم خیلی هواتو کرده.اگه می بینی کم سراغت میام اگه می بینی هر روز و هر ثانیه لبام نمی گن اونی رو که تو لیاقتشو داری.واسه اینه که کم آوردن...واسه اینه که همه گفته ها و ناگفته ها رو تو بهتر از من می دونی.انقدر دلت شفاف و زلاله که آینه همه خوبیها و حرفای قشنگه.
عزیزم اگه می بینی این روزا کمتر پیشت میام توروخدا یه وقت نذاری به حساب فراموشی...یه وقت نذاری به حساب اینکه حالا اونی رو که باید باشه دوباره پیدا کرده و نیمه وجودیش یادش رفته.نه گلم...هر کی ندونه تو که خوب می دونی من بدون نیمه ام طاقت نمیارم.وجود تو انقدر مقدسه که دوست ندارم با دوست دارمهای تکراری اذیتت کنم.گذاشتم به عهده دلم که می دونم با دلت خوب از پس این کار بر میان...اونا همو خوب می فهمن.می دونن چیکار کنن و چی بگن که نه تکراری باشه و نه فراموشی به حساب بیاد...
می دونم امروز اولین امتحانته.به جبران همه اون دعاهایی که واسه امتحانام کردی می خوام برات ...هر چند تو و اون دلت نیاز به دعای یه گناهکار ندارید اما من می خوام که مثل همیشه کم نیارم...
چقدر فاصله امون زیاده خوش به حال دلم که هر لحظه پیش توئه کاش منم...
دوستت دارم عشق خداییم...